۱۳۸۷ شهریور ۱۹, سه‌شنبه

این روزها، این تصویر را زیاد بخاطر می آورم.


این روزها با شروع ماه رمضان ، حال و هوای ما هم تحت تاثیر این فضای خاص قرار گرفته. گفتمان (discourse) دینی مخصوص ماه رمضان هم کم یا زیاد در فضای عمومی جامعه دیده میشه. این عکس رو سال گذشته در سفر حج عمره ی دانشجویی گرفتم. کوه پشت سر جبل الرحمه در صحرای عرفاته. این ها هم بچه های کاروانن. عکاس حرفه ای نیستم اما این یکی رو خیلی دوست دارم. دعا کنید که حوصله داشته باشم و بتونم در مورد این سفر خاص و بطور کلی سفر کردن بنویسم. چونکه خیلی حرف دارم. یه کتاب خوبم هست که باید معرفی کنم.

۱۳۸۷ شهریور ۱۸, دوشنبه

مردی که چمران بود


مطلب زیر در یک نشریه دانشجویی منتشر کرده بودم.
مصطفی چمران یکتا بود. نمونه کامل از یک روح انقلابی و این بار حلول کرده در طبعی لطیف. چمران را باید در تمامی ابعاد یک الگو و سمبل زندگی دانست وشناساند. اصلا مهمترین کارکرد باز خوانی حیات شهیدان همین است. هر چند که او اندکی متفاوت باشد با نمونه های دیگر. چمران سمبل موفقیت در زندگی شخصی است: دکترای فیزیک پلاسما از برکلی با جایگاه وشانی در خور انسانی سخت کوش وزیرک. وزندگی ای ایده آل، از حوالی نقطه صفر تا شاید نزدیکیهای بینهایت. والبته او هم مثل تمامی آدمهای خوب قصه ها پشت پا زد به همه چیز و به راه دیگری رفت، همانی که میخواست. و عقده های ما مردمان عادی را بازگشود؛ که هیچ وقت نمی توانیم آنگونه که می خواهیم زندگی کنیم. همان مایی که در روزمرگی هم بپای او نمیرسیم که به فکر تغییر بیافتیم. چه گوارا ودیگرانی هم بودند البته، که درس پزشکی را رها کرده و سر از جنگل درآوردند . اما چمران ما چیز دیگری است. دکتری احساساتی با آن چهره خاص وبیاد ماندنی (مثل چه ) که سر از بلندی های سواحل شرقی مدیترانه درآورد. جمع نقیضین: سازگار با دنیای مدرن وانقلابی. چریک و البته قلبی رئوف.
هنوز هم گاهی فکر میکنم همسرآمریکایی وفرزندان دکتر مصطفی چه میکنند؟ آیا آنان نیز مانند غاده همسر لبنانی دکتر که درتهران و به تنهایی و با یاد (وشاید خود مصطفی؟) سر میکند، بیاد او هستند و یا او را فراموش کرده اند. (مگر میشود؟) نمی توانم تصور کنم همسر اول دکتر از اینکه در آن لحظه ی تلخ او را ترک کرد و به آمریکا بر گشت چه احساسی دارد. و پس از سالها چگونه با فقدان چمران کنار میاید.
راستی این روز ها یکی از دوستان وهمرزمان دکتر را کشف کرده ام که جور زمانه او را زمینی نگه داشته. و او هم مصطفایی در مقیاس کوچک بود: با ریشی بلند وکلاه (شبیه هیبت سید مجتبی هاشمی) که ازاو امروز جز مردی با چهره ای که زود پیر شده و در اتاقی معمولی در اداره ای معمولی ودر کره ی معمولی زمین مشغول گذران عمر ست، چیزی نمانده.
همه اینها را گفتم که بگویم مصطفی امروز اگر بود با او چه می کردیم. دوست صمیمی لیبرال هایی مثل بازرگان وعضو جبهه ملی که معشوقش روحانی خوش سیما ومعتدلی به نام موسی صدر است ویا شیری که از مارونی ها و صهیونیست ها بپرسید که چه ها از او بر میاید. نمیدانم امروز اگر بود استراتژی های نظامی اش را در دانشگاه تدریس میکرد و یا مناجات های شعر گونه اش را چاپ؟ در هر حال در روزگاری که چه گوارا بر روی تی شرت های صلح طلبان جا خوش کرده و از امثال احمد شاه مسعود افغان هیچ میراث فکری و عملی (درکشورش حتی) نمانده، چمران به چه کار می آید؟ به نظر شما امروز اگر چمران بود لیبرال ها او را به بنیاد گرایی، خشونت و چریک بازی متهم نمی کردند؟ وانقلابی ها او را قرتی و احساساتی نمینامیدند؟
دست آخرهم کوتاه نوشتن در مورد چمران تبدیل میشود به این آشفته بازاری که دیدید و اگر مثنوی هفتاد من کاغذ می خواهید، میتوانید به سراغ خانم غاده چمران و یا همرزمانش بروید. که اگر چیزی
دست گیرتان شد ما را هم بی نصیب نگزارید. والبته کودکان یتیم جبل عامل را هم فراموش نکنید که این روز ها چه شاخ غولهایی
را میشکنند.
هر چند که دیگر دوران ابر انسان ها گذشته و به دوران گفتمان ها رسیده ایم وگفتمان انقلابی هم که خریدار ندارد. اما چمران به هیچ درد نخورد، داستان زندگی جالبی دارد؛ باور کنید!

جنگ اول


ایجاد این وبلاگ در راستای انتشار افکار، عقاید و نظرات من در محیط سایبر است. چه آنکه ثبت شود برای دل خودم، جهت مراجعات بعدی تا فراموش نشوند و چه برای دیگرانی که متمایلند بخوانند. امیدوارم که بتوانم سبکی نوین از زندگی را که فکر می کنم از آن من است گسترش دهم. مطالب این دریچه شامل تحلیل های اینجانب از وقایع روزمره یا یک کتاب، فیلم، تصویر و ... است. همچنین شامل آرشیوی از یادداشت های منتشر شده ام در دیگر مجال ها خواهد بود. امیدوارم بتوانم در فضایی روشنفکرانه و بدور از تعصب به فعالیت بپردازم.